زمانی که مسئولیت بخشی از شرکتی نفتی بمن واگذار شد ، ناگزیر بایستی برای مجموعه تابع خودم چارت سازمانی ترسیم و مهیا میکردم که در این مورد اجازه و نظر مدیر ارشد و دوست و استاد عزیزم جناب آقای دکترعبدالله خلج بایستی تامین میگشت .
ایشان بعنوان مدیر منابع انسانی چارت ترسیمی بنده را خط خطی کرده و عودت فرمودند ( یعنی نپذیرفتند ) . قبل از آن هم دستورالعملی بعنوان آئین مکاتبات اداری ابلاغ فرموده بودند .
بنده بعنوان ادب دوستی ، تواضع و سعه صدری که از ایشان سراغ داشتم جسارت کرده و بدین شیوه با ایشان مکاتبه کردم و النهایت بخشی از چارت سازمانی این بنده پذیرفته شد .
ایشان فردی بسیار خوشخوی و با نشاط و مدیری مدبر بوده و از بهترین ذخیره های خاطرات خوش بنده میباشند .
احتراما ، حسب آنهمه نقشی که از سر لطف بر صورت چارت این حقیر تصویر نموده بودید ، مثال از نقش و نگاری داشت که طعنه به نگارخانه چین میزد و بسان آب در کوزه ایی بود ، تشنه گان مبحث استراتژیک را ، و رشک هر موزه ایی بود صورت گران منابع انسانی را اما شگفتا که از این همه معلوم نبود ، جناب خلج بکدام فرج شیوه ای لج اختیار کرده و طریق کج پیموده اند که بدان چارت ، نقشه ایی چِرت مهیا ساخته و چُرت شبانگاهی شستا و سهامداران را پرانده اند . لابد عنایت دارید که همگی در چمن اقبال این دولت برومند شده ، شاخها کشیده و بارورگشته ایم . آن نمونه ایی که زینت داده و عودت فرمودید حکم شیر بی ریشه ایی را داشت که تاب هیچ بیشه ایی و داس و تیشه ایی را نخواهد آورد . و این عجب که مدیریت منابع انسانی ، حوزه تحریر را تا بدان پایه ارج نهاده اند که هنگام مراسلات آئین نامه کتابت تحفه می کنند ، اما عرصه نمودار را به قلم ناتراشیده مجال قلندری و تاخت و تاز می بینند . این نه رسم مروت باشد و نه آئین فتوت که همکار عزیز طبع نفیس را به چیز خسیس مایل نمایند . منت دارم کزین پس در تکمیل هر ناقص یکی را شاخص نمائید تا به سر صبر و تامل چارتی بی غرض فرض نماید و این همه سعی به هرز نرود . در خاتمه سپاس خاص را پاس خواهیم داشت ، اگر حلقه حراست را به فراست خویش در یابید .
شستا : شرکت سرمایه گذاری تامین اجتمایی
حبیب متقی habib mottaghi 1386/10/1
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ